یک ماهگی پسر عزیزم مهرسام
داشتن تو یعنی همین که آدم بداند تو چهارتا کوچه آنورتری، دل آدم را قرص میکند که این شهر با این همه غم و غصهاش جای خوبی برای زندگی است. که عجیبترین دوران تاریخ این سرزمین، با حضور تو به دلنشینترین فصلش رسیده. به خواندنیترین. به امیدوارکنندهترین. به شادترین. دل آدم را قرص میکنی که من از شهر تو تکان نخورم. که دلم نمیآید. که نه دلم میآید، نه پام میرود که از تو دوقدم دور بشوم. آدمها به دلی لی به دنیا میآیند؟ نمیدانم. اما تو دلیلی هستی که آدم از دنیا نخواهد برود. که آدم کم نیاورد. که ٣٠روزاست...
نویسنده :
دریا
22:50
من وپسرم
پسرم عشقم مرد کوچکم سلام الهی قربونت برم که تمام وجودم شدی بودن کنارت یه لذت محضه یه خوشی بی پایانه که خدا رو شکر که نصیبم شد وای وقتی بغلت میکنم و بوت میکنم مست میشم وقتی با یه حرص خاصی به طرف سینه من میای و می خوای شیر بخوری تموم وجودم از تو لبریز میشه وقتی گریه میکنی منم با تو گریه میکنم نمی تونم یه لحظه بدون تو باشم حتی وقتی خوابیدی میترسم بخوابم شاید ساعت ها نگات میکنم همه بهم میگن دیونه شدم اما نمی دونن که من حسم چه جوریه جای من نیستن ببین من چه حسی دارم و چه جوریم الهی قربونت برم مهرسام عزیزمممممممممممممممممممممممم وقتی یه لحظه حس میکنم ممکنه شیر من کم باشه و گریه ات به خاطر گرسنگی باشه تمام وجودم غم میشه اما منتظرم تا 40...
نویسنده :
دریا
20:00
روزهای با تو
سلام مهرساممم عزیزم الهی مامان قربون اون چشمای خوشکلت بشه ببخشید عزیزم که دیر به دیر میام اینجا باورر کن تمام مدت سرگرم کارای توام یکم شبا تا صبح گریه میکنی نمی دونم چرا همش بیداری روزا هم خیلی کم میخوابی میگن پسرت به من برده که کم خوابه مامان جون الهی قربونت برم من که یه لحظه نباشی میمیرمو زنده میشم مجبورم خیلی تند تند فقط اتفاقای مهمو بنویسم ١٨ دیماه در بیمارستان ولی عصر (عج) شهرمون ساعت یازده ونیم شه علب با عمل سزاریان زیر نظر دکتر حبیبی بدنیا اومدی وزن هنگام تولدت 3400 بود قد قشنگت 51 و دور سر گل پسرم 35 بود 21 دیماه به علت زردی 14 بسترس شدی و چند روز تو بیمارستان بودی روز 23 دیماه ناف خوشملت تو بیمارستان افتاد روز 25 ...
نویسنده :
دریا
18:32